انتظار نداشتم مطالبم آنقدر به درد نخور شده باشد که حتی دوستان قدیمی هم در مورد آنها هیچ نظری ندهند. به هر حال امیدوارم که شما با قدرت به نوشتن ادامه دهید. من تا مدتی یا شاید هم تا...
دیگر مطلبی نمی نویسم. البته مطالب دوستان قدیمی را می خوانم و برای همه شما آرزوی سربلندی می نمایم.
یاحق
شیفته طبیعت
ببخشید که خاطر شما را آزرده نمودم. مدتی بود که مطالبم خواننده نداشت و نظرات خالی بود. تعداد بازدیدها هم کم شده بود. البته دلیل اصلی نوشتن من دوستان همیشگی هستند که بدجوری کم پیدا شده بودند. وبلاگ ها هم تقریبا غیر فعال شده بودند. این بود که گفتم کار بیهوده نکنم. اما اکنون که می بینم دوستان قدیمی هنوز هستند پس وظیفه دارم مراتب ارادت خود را ابراز دارم.
این گل زیبا تازه شکفته و گلدانش را تازه عوض نموده ام. عکس این گل را به حضور شما تقدیم می نمایم. شاید راحتتر مرا ببخشید.البته اگر در توانم بود باغی گل به شما تقدیم می نمودم.
تا مطلب جدید یاحق
شیفته طبیعت
دو شب پیش بیدار بودم که نیمه های شب جانوری از روی دیوار به روی کاپوت ماشین پرید. اول فکر کردم گربه است و خواستم او را فراری دهم ولی بعد دیدم یک سمور است. فرصت نشد دوربین بردارم و به روی دیوار پرید و رفت.
این حیوان بسیار چالاک است. یک شکارچی شبانه که به هر چیزی که بتواند حمله می کند. جانوران موذی مانند موش و مار را می خورد. حتی من دیده ام که کلاغ ها را از روی درختانی که خوابیده اند شکار می کند و به لانه آنها دستبرد می زند. البته این جسارت و مهارت شکار به زیان بعضی افرادی که کبوتر و مرغ و خروس دارند می باشد. این جانور وقتی به لانه مرغ و کبوتر وارد می شود سینه تعداد زیادی را سوراخ نموده و خونشان را می مکد. پس زیاد طرفدار ندارد . البته شاید تقصیر ماست که محیط زندگیش را تصاحب کرده ایم. من از یک شکارچی شنیدم که در روستایی سمور یک گاو را خفه کرده است. این حیوان بسیار بی باک است به جانوران بزرگتر نیز حمله می کند. حتی یک بار یک سمور بزرگ به خود من حمله کرد. یک بار هم سموری که بچه اش را گرفته بودیم به جمعیت ده بیست نفری حمله می کرد. کمتر دیده می شود و بسیار محتاط است و وقتی سکوت شبانه همه جا را می گیرد به شکار می رود.البته به نام دله صحرایی و خز نیز شناخته می شود.
اگر خاطره ای از این جانور دارید در نظرات درج نمایید.
موفق باشید
شیفته طبیعت
سلام دوباره بر دوستان گرامی
امیدوارم ساعاتی خوش و پربار را سپری نمایید.
چند روز پیش در حال تماشای اطراف تپه بالای باغمان بودم. در آسمان پرندگان مختلفی دیده می شد. این روزها جوجه پرندگان دور پرواز و مهاجر مانند انواع پرستو و زنبور خوار در پرواز مهارت یافته و دیگر کم کم آماده می شوند تا با بزرگترها به اولین سفر طولانیشان بروند. طبیعتا هرجا که گله های شکار باشد، شکارچی هم کم نیست. من بارها شکار پرندگان کوچک توسط پرندگان شکاری را دیده ام. عقاب ها و سارگپه ها هم به دنبال گله های کبک گدار حرکت می کنند. اما شکار پرنده ای به سرعت پرستو بحث دیگری است که از هر کس و هر چیزی بر نمی آید. پروردگار بی همتا شاهکاری در طبیعت خلق نموده که از عهده این کار بر می آید. این پرنده بسیار سریع، شاهینی کوچک جثه با بالهای کشیده و نوک تیز با رنگی تیره تر از شاهین که در پشت به سیاهی می گراید می باشد که به همین دلیل به آن لیل می گویند. سرعت این پرنده آنقدر زیاد است که پرستو ها را دنبال نموده و شکار می کند. البته بیشتر شکارها پرنده های جوانی هستند که هنوز سرعت و فوت و فن های لازم برای فرار را ندارند. من یک بار صحنه شکار پرستوی بزرگ شکم سفید توسط یک جفت لیل را شاهد بودم. پرستو با ارتفاع کم و با سرعت زیاد مانور می داد و با صدای بلند جیغ می کشید. ابتدا یکی از لیل ها دنبالش می کرد و دیگری اوج می گرفت و بعد از این که خسته می شد دیگری دنبالش می کرد. یک بار یکی از آنها پرستو را گرفت اما از چنگش لیز خورد و تعقیب ادامه یافت. البته این حرکات با سرعت زیاد برای چند لحظه انجام شد. در دوردست هم صدای جیغ ها و صدای شدید بال ها که مانند صدای حرکت هواپیما بود قطع شد. این روزها هم از این صحنه ها اتفاق می افتد. یکی از لیل هایی که چند روز پیش دیدم حشره ای را صید نموده بود و در حال پرواز در حال خوردن آن بود. البته من شکار پرستو ها توسط قرقی را نیز دیده ام که آنها پرستوهای سیاه و اغلب جوجه هایی بودند که تازه به پرواز درآمده بودند. من در مورد خصوصیات و زندگی این پرنده توضیحی ننوشتم و اگر خواستید می توانید به سایت یکی از دوستان عزیزم سر بزنید(http://www.iranian-bird.blogfa.com ) در این وبلاگ و سایت ایشان مشخصاتی جالب از پرندگان ایران قرار داده شده است. بیش از این وقت شما را نمی گیرم. امیدوارم لذت ببرید و ما را از نظرات خود بهره مند نمایید.عکسها را نیز از وبلاگ ایشان گرفته ام.
یا حق
شیفته طبیعت
سلام
امروز به کوه زدیم. من و برادرم. باد شدید می وزید. روز مناسب نبود اما ما وقتی حرکت کنیم دیگر منصرف نمی شویم. با این که روزه بودیم و این روزهای آخر ماه مبارک رمضان ، بدن واقعا کم می آورد، اما طبق معمول خم به ابرو نیاوردیم. ابتدای راه کمی دهانمان خشک شد و به نفس زدن افتادیم اما بعد که سر بالایی تمام شد و به خط الراس رسیدیم و قدمها منظم شد مشکل حل شد. در مسیر دلیجه های زیادی دیدیم. این فصل دلیجه های مهاجری که به سمت جنوب کوچ می کنند در آسمان ما فراوانند. قرقی هم دیدیم. در کوهپایه ای یک گله کبک دیدیم که بیشترشان جوجه امسال بودند. معلوم می شود که فصل گدار است. عقاب ها و شاهین ها هم در حال چرخ زدن دیده می شدند. حرکت ما یک گرگ را از مخفیگاه بیرون آورد. در دامنه ای که از گون های بلند پوشیده شده بود روباهی دیدم که به جایی خیره شده بود. تا دوربین را آماده نمودم و چند ثانیه از آن فیلم گرفتم متوجه شد و فرار کرد. البته به سمت همان نقطه رفت که صدای جیغ کبک ها بلند شد. به آن سمت دویدم. اثری از روباه نبود اما چند کبک پریدند. در مسیر اثر تخریب ماشین هایی که سنگ کوه را برای پی ساختمان جمع می کنند کاملا محرز بود. گله های گوسفند با تعداد زیاد در حال چرا بودند که با این خشکسالی خاک کوه را به راه انداخته بودند. امیدوارم روزی مشکلات واقعی این طبیعت بیپناه حل شوند. بعد از ظهر خسته و با دهان کاملا خشک برگشتیم اما حاصل این کار علاوه بر مواردی که همه می دانند چند قطعه فیلم بود. امیدوارم شما نیز به طبیعت بروید و ما را نیز با نظرات خود راهنمایی نمایید.
یا حق
شیفته طبیعت.