درباره مختار و انگیزه او در این قیام قضاوتهای گوناگون شده است. تا آنجا که بعضی دانشمندان طبقه اول و دوم از شیعیان درباره او نظر مساعدی ندارند. اما متأخران او را به نیکویی ستودهاند. مختار پس از قیام نافرجام سلیمان بن ضرد(رئیس پشیمانان) شیعیان را فراهم ساخت. او میدانست اگر بخواهد جنبش شیعه به نتیجه برسد، باید یکی از خاندان پیغمبر آن را رهبری کند یا لااقل جنبش به نام او آغاز شود. چه کسی برای این کار مناسب است؟ علی بن الحسین(علیهماالسلام) - فرزند شهید آل محمد ـ و اگر او نپذیرد؟ محمد فرزند علی بن ابیطالب عموی علی بن الحسین(علیهماالسلام) .
مختار بهر دو تن نامه نوشت. امام علی بن الحسین(علیهماالسلام) که بی وفایی عراقیان و رنگ پذیری آنان را دیده بود و میدانست به گفته پدر بزرگوارش این مردم «دین را تا آنجا میخواهند که زندگانی خود را بدان سر و سامان دهند و هنگام آزمایش پای پس مینهند»، به مختار پاسخ مساعد نداد و تنها تا آنجا که کار او با کیفر قاتلان پدرش مربوط میشد کردار او را تصویب فرمود، چنانکه چون مختار سر عبیدالله بن زیاد و عمر بن سعد را نزد او فرستاد امام به سجده رفت و گفت:
سال شصت و ششم هجری است. شهر کوفه شاهد قیامهایی بوده و هست. قیام عبداللّه بن عفیف اَزْدی به دفاع از حقانیت حسین شهید و افشای چهره کریه ابنزیاد و امام گمراهش یزید، قیام توّابین به خونخواهی دخترزاده پیامبر(صلی الله علیه و آله) و جبران گناه خویش در ترک یاری وی و اینک قیام مختاربن ابی عبیده ثقفی به خونخواهی حسینبن علی(علیهماالسلام).
مردان و زنان بسیاری که بعد از عاشورای سال شصت و یک هجری سخنان گرم و آتشین امام سجاد(علیهالسلام)، زینب کبری(سلام الله علیها) و فاطمه دختر امام حسین(علیهماالسلام) را در کوفه شنیده بودند، به عمق فاجعه پی برده و خویشتن را در گناهی بزرگ و خسرانی عظیم میدیدند و از آن روز، بذر خونخواهی امام حسین(علیهالسلام) پاشیده شد و زدودن لکه ننگی که بر پیشانیها نقش بسته بود، وجهه همّت قرار گرفت.
سال قبل از آن بیش از چهارهزار نفر مرد جان بر کف به فرماندهی صحابی نامدار، سلیمانبن صُرَد خُزاعی با سپاهیان بیشمار شام درآویختند و جان بر کف جنگیدند و اکثریت قریب به اتفاق آنان با خون خویش توبهنامهشان را امضا کردند و حالا پس از یک سال با سازماندهی جدید تحت زعامت مختار قیامی دیگر را پی میگیرند.
براستی آیا پیامبران معصومند؟
مساله عصمت پیامبران جزو اصول مسلم اعتقادی شیعیان به شمار می رود و ایمان به کتاب آسمانی و احکام الوهی درگرو باورداشت همین اصل اعتقادی است.
تا آنجا که ذهن تاریخ به یاد می آورد منکران و معاندان ادیان آسمانی به خصوص دین حقّه اسلام، همواره می کوشیدند با تشکیک در این مساله، سلامت رسالت پیامبران را زیرسوال برده و یافته ها ی ایشان در امور وحیانی را بافته خیال، آمیخته ی با نسیان، و پرداخته ی توهمات انسانی بینگارند.
گذشته از منکران، در میان پیروان برخی ادیان نیزعده ای قایل به عدم عصمت پیامبران بوده وهستند که در این صورت هیچ تضمینی برای صحت و درستی آنچه پیامبران آورده اند وجود نداشته و تنها ملاک آلوهی و فوق بشری بودن محتوای وحی به دست خودشان از دستشان گرفته خواهد شد.