بر تن مرده و بی جان جهان جان آمد
بانگ تکبیر نگردرهمه عالم بر پاست
همه گویند مگر جلوه یزدان آمد
اززمین نوربه بالا رود امشب زیرا
نور خورشید امامت همه تابان آمد
قائم آل محمد (عج)گل گلزار رسول
حجه بن الحسن (عج)آن مظهر ایمان آمد
فکر دیدار تو را تا مرز باور میکشم
ای نگاهت سبز، ای سرچشمة آئینهها
گر بیایی با تو از پاییزها پر میکشم
خوب من! با هم قراری داشتیم آدینهها
سالها طرح نمیآیی به دفتر میکشم
من به قربان قدمهایت، تو برگرد و ببین
جای قربانی گلویم را به خنجر میکشم
قصة پرواز تو در آسمان پیچیده است
باز امشب در هوایت بینشان پَر میکشم