عجایب هفتگانه جهان
معلمی از دانش آموزان خواست تا عجایب هفتگانه جهان را فهرست وار
بنویسند. دانش آموزان شروع به نوشتن کردند. معلم نوشته های آنها را
جمع آوری کرد. با آن که همه جواب ها یکی نبودند اما بیشتر دانش آموزان
به موارد زیر اشاره کرده بودند:
اهرام مصر، تاج محل، کانال پاناما، دیوار بزرگ چین و... در میان نوشته ها
کاغذ سفیدی نیز به چشم می خورد. معلم پرسید:
این کاغذ سفید مال چه کسی است؟
یکی از دانش آموزان دست خود را بالا برد. معلم پرسید:
دخترم چرا چیزی ننوشتی؟
دخترک جواب داد: عجایب موجود در جهان خیلی زیاد هستند و من نمی
توانم تصمیم بگیرم که کدام را بنویسم. معلم گفت: بسیار خوب، هر چه در
ذهنت است به من بگو، شاید بتوانم کمکت کنم.
در این هنگام دخترک مکثی کرده و گفت: به نظر من عجایب هفتگانه جهان
عبارتند از : لمس کردن، چشیدن، دیدن، شنیدن، احساس کردن،
خندیدن و عشق ورزیدن.
پس از شنیدن سخنان دخترک، کلاس در سکوتی محض فرو رفت.
آری عجایب واقعی همین نعمتهایی هستند که ما آنها را ساده
و معمولی می انگاریم.
عشق جوان به دختر
بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمی یافت. مردی زیرک از ندیمان
پادشاه که دلباختگی او را دید و جوانی ساده و خوش قلبش یافت، به او
گفت پادشاه ، اهل معرفت است، اگر احساس کند که تو بنده ای از بندگان
خدا هستی ، خودش به سراغ تو خواهد.
جوان به امید رسیدن به معشوق ، گوشه گیری پیشه کرد و به عبادت و
نیایش مشغول شد، به طوری که اندک اندک مجذوب پرستش گردید و آثار
اخلاص در او تجلی یافت .
روزی گذر پادشاه بر مکان او افتاد ، احوال وی را جویا شد و دانست که
جوان، بنده ای با اخلاص از بندگان خداست .
در همان جا از وی خواست که به خواستگاری دخترش بیاید و او را
خواستگاری کند .
جوان فرصتی برای فکر کردن طلبید و پادشاه به او مهلت داد .
همین که پادشاه از آن مکان دور شد ، جوان وسایل خود را جمع کرد و به
مکانی نا معلوم رفت . ندیم پادشاه از رفتار جوان تعجب کرد و به جست و
جوی جوان پرداخت تا علت این تصمیم را بداند .
بعد از مدتها جستجو او را یافت .
گفت: (( تو در شوق رسیدن به دختر پادشاه آن گونه بی قرار بودی ،
چرا وقتی پادشاه به سراغ تو آمد و ازدواج با دخترش را از تو خواست ،
از آن فرار کردی؟ ))
جوان گفت: (( اگر آن بندگی دروغین که بخاطر رسیدن به معشوق بود ،
پادشاهی را به در خانه ام آورد ، چرا قدم در بندگی راستین نگذارم تا
پادشاه جهان را در خانهء خویش نبینم؟ ))
کاش حواسمون باشه که باید نظر
چه کسی رو نسبت به خودمون جلب کنیم
و این رو بدونیم که اگر جلب کردیم
دیگه نیاز به هیچ کس نداریم
اگر دوست داشتید با نظر هاتون مارو
در جهت بهتر شدن مطالب راهنمایی کنید