رفته رفته به انتهای این ترم نفس گیر نزدیک میشیم (کلاس ها تمووم و حالا نوبت به امتحانات میرسه که باید برای یک خداحافظی تلخ از بعد گذر و شیرین از بعد فراغت آماده شیم )
همیشه خداحافظی برایمان سخت و نگران کننده میشه اگه امید به سلام مجدد رو تو وجودمون زنده نگه نداریم......
برای همه ی دوستان آرزوی موفقیت هر چه بیشتر در همه زمینه ها رو از خدا دارم .....
همچنین متشکریم از خانم طاهریان که زحمت کشیدن و چند بیتی رو در وصف حال دانشجویان بهنگام امتحانات پایان ترم سراییدن ایشالله همه نتیجه زحماتمون رو با فاصله اطمینان 100 درصد بگیریم.
شبی در خواب خود دیدم که رستم
به خوابم آمد و با من سخن گفت
چنان حال مرا زار و کسل دید
که از درد و غم خود دل فرو شست
به من گفت از چه نالی ای مهندس
که تو امید و فخر کشور هستی
نباید این چنین آشفته باشی
که تو آینده ساز ملت هستی
چرا می نالی از درس و کتابت
که اینها جاودان های زمانند
چرا می ترسی از این پنجم تیر
که سیالات مبنای جهانند
به او گفتم که رستم جان ندانی
چه حالی دارم این ترم نفس گیر
تو کی دانی که سیالات سخت است
که در دنیای غم من گشته پیر
اگر تو خوانده بود این کتب را
تو می دیدی که کم از هفت خوان نیست
هوا اقلیم را گر دیده بودی
یقین اورده بودی ساده هم نیست
مقاوم نیست دیگر روح و جانم
مصالح برده آن تاب و توانم
که شش فصلش به سان کوه بودو
من همچون مور اندر این میانم
خمیده قامتم در زیر این بار
تنش دارم در این دنیای غم بار
همه بی طاقت و دلگیر هستیم
ز بار عرضی این ترم بیمار
ولی رستم خدارا شکر این ترم
دگر برنامه را پاسیده بودیم
و گر نه با همین برنامه ی C
هنوز اندر خم یک کوچه بودیم
وگر آمار ترمم را بخواهی
به جز اکسل در آن غیری نیابی
ز بس من رو به رایانه نشستم
نماند از من دگر حال و توانی
خلاصه رستم پر زور و دانا
ببین احوال ما را تو در این سال
که گر فردوسی عالم بفهمد
کند شاهنامه را تجدید امسال