خسرو شکیبایی و اتوبوس شب
از شنیدن خبر فوت خسرو شکیبایی بسیار ناراحت شدم . شیفته ی بازیش بودم ؛ به خصوص در فیلم" اتوبوس شب"، ساخته ی کیومرث پور احمد . این فیلم که اشاره ای به " جهان وطنی " داره با بازی و دیالوگ های خسرو شکیبایی ، معرکه است . فریاد است :
« روزگار همینه دیگه ، بچه . اول جنگ تو قطار با هم آشنا شدن ، حالا اینجا .الله اکبر .
..................اوووووه بابا ناسلامتی ما خودمون پونزده سال راننده ترانزیت بودیم .هی می رفتیم .هی می اومدیم . می بینی بچه ! هرکدوم از اینا تک تک همون قدر به ما نزدیک اند که این دو تا .
به خداوندی خدا کرد اینور کرد اونور ، عرب اینور عرب اونور، ترک اینور ترک اونور ، آخه ملتا دشمنی با هم دیگه ندارن که........................آره مگه چیه البته حساب حزبی جماعت جداس. حزبی تربیت شده واسه کینه و چی ؟ نژاد پرستی . حزبی جماعت همون قدر که به خون من و تو تشنه اس به مرده خودش هم رحم نمی کنه . آقاشون میگه ما حشره ایم ولی به ملت خودش هم پیف پاف می زنه .»
یادش گرامی