سلام بر دوستان گرامی
عید سعید فطر را به همه شما عزیزان تبریک عرض می نمایم.
پنج شنبه گذشته برای ماهیگیری و بیشتر به قصد گردش و رفع خستگی ماه مبارک رمضان به یکی از شهرهای اطراف رفتیم. در آنجا سرابی هست که آب آن در یک تالاب کوچک جمع می شود و اطراف آن را نیزار پوشانده است. در تالاب ماهی فراوان است و کپور علفخوار یا آمور هم یافت می شود. کپورهای درشتی در اینجا دیده می شود. ما تور دامی چشمه کوچک داشتیم که برای صید مناسب نبود . البته ما زیاد به قصد صید نبودیم ، ولی دام را پهن نمودیم. در این نیزارها لاکپشت آبی فراوان است. قورباغه و مار و موش آبی دیده می شود . پرندگان زیبایی مانند چنگر، جره، آبچلیک، مرغ ماهیخوار کوچک و ماهیخورک هم دیده می شود. جالب اینکه با وجود یک روستا در نزدیک تالاب این پرندگان در تالاب زادو ولد هم می کنند و ما جوجه های چنگر و جره را می دیدیم. شب نیز دسته های عظیم پرستو، گنجشک و سار بر روی نی ها می خوابند.
نی ها در قسمت های عمیق که نتوانسته اند ریشه بدوانند، رشد نکرده اند و در این قسمت ها سطح آب مشخص است. البته ته آب پوشیده از گیاهان آبزی است. دام ما در یکی از این قسمت ها بود. من از حاشیه نیزار وارد یک منطقه باز دیگر شدم. عمق سریع زیاد می شد اما از حاشیه نیزار داخل آب را نگاه کردم. به محض ورودم کپور بزرگی که کمی هم به قرمزی می زد فرار کرد. حدود چهل سانتیمتر طول داشت. چند کپور کوچک هم در سایه نی ها چرخ می زدند. من بیحرکت ماندم. ناگهان کپوری نزدیک شد که حدود شصت سانتیمتر طول داشت . کمی اطراف من شنا کرد و به آرامی دور شد. من بی سروصدا برگشتم. داشتم با دست اندازه ها را به دوستم نشان می دادم که سه نفر که به تازگی آنجا رسیده بودند و از اتومبیلشان پیاده شده بودند متوجه شدند. آنها لباس غواصی و تجهیزات و زوبین غواصی داشتند. ما تجهیزات نداشتیم و من تا آنروز روش صید ماهی با زوبین را ندیده بودم. با تعریف ما آنها لباس غواصی را پوشیدند و یکی از آنان که ماهرتر بود، زوبین را برداشت و وارد آب شد. من هم به بالای صخره مشرف به تالاب رفتم و با دوربین شروع به فیلم برداری نمودم. چیزی نگذشته بود که یک کپور 25 سانتیمتری شکار شد و من قبول کردم که این روش جواب می دهد. من برای گرفتن عکس پایین رفتم. ما سرگرم تعریف و مزاح بودیم که ناگهان او از آب خارج شد. صحنه بسیار جالبی بود. تمام سر و صورتش را علف آبی پوشانده بود و از علف ا آب می چکید. تفنگ پرتاب زوبین در یک دستش بود و با ساعد و دست دیگر یک ماهی خیلی بزرگ را مانند یک بچه در آغوش گرفته بود. بی اختیار همه خوشحال شدیم و او را تحسین نمودیم. ماهی را از ناحیه گردن با نیزه زوبین زده بود. تیر از یک سو وارد و از سوی دیگر خارج شده بود. نیزه را خارج کردند و ماهی را روی ساحل تالاب انداختند. با عضلات قوی دم بالا و پایین می پرید. او می گفت که ماهی در آب انرژی خیلی زیادی داشته و حملش دشوار بوده است. ما قصد داشتیم به رودخانه ای در آن نزدیکی برویم. در رودخانه می توانستیم ماهی های کوچکتر صید کنیم. ما علاوه بر روشهای صید معمولی، با شیرجه به زیر آب شکاف سنگ های ته رودخانه را با دست به دنبال ماهی می گردیم و با فروکردن انگشت در آبششان آنها را صید می کنیم. پس با این دوستان خداحافظی نموده و حرکت کردیم. در مسیر لک لک و سارگپه دیدیم. به رودخان که رسیدیم چند حواصیل سفید و یک حواصیل خاکستری مشغول تغذیه بودند. یک جره هم روی آب بود. چند نفر هم آنجا بودند که کبک ها را به بالای صخره های کوه کنار رود فراری داده بودند. در بالادست لدر ها و کامیون های سنگین در حال برداشت ماسه بودند و آب بدجور گل آلود بود. اثری هم از ماهی نبود. ما گفتیم شاید در اثر کدر بودن آب ماهی ها دیده نمی شوند. با وجود سردی به آب زدیم. حتی زیر سنگ های کف را هم با دست گشتیم ولی اثری از ماهی نبود. بعید نیست ناجوانمردی قبل از ما به اینجا آمده باشد. چون تنها سم یا برق می تواند رودخانه را اینطور پاک کند و نسل ماهی را نابود کند. خیلی ناراحت شدیم. از آب بیرون آمدیم و نهار و عصرانه را با هم خلاصه نمودیم. یک خرچنگ و یک لاکپشت کوچک در توری رها شده گیر کرده و جان داده بودند. دیگر جای ماندن نبود. مسیر برگشت را با دست خالی و دل پر در پیش گرفتیم. ای کاش روزی برسد که بعضی افراد تنها برای سود شخصی دست به این کارهای فجیع نزنند. اگر همین اشخاص لااقل از تور استفاده نموده بودند ، امروز ماهی های کوچک زنده می ماندند و بقای ماهی در رود ادامه می یافت اما ضعف فرهنگ باعث می شود که شاهد چنین فجایعی باشیم و طبیعت زخمی و مجروح ما روز به روز به نابودی گونه ها نزدیک تر شود. امیدوارم که خسته نشده باشید و ما را از نظرات پرمهرتان بی نصیب نگذارید.
یاحق
شیفته طبیعت