*نظق پیش از دستور: بابت کامنت ها و تبریک هاتون ممنون...
____________________________________________
بعضی وقتا چقدر متن یه شعر و آهنگ دقیقآ میشه حرف دل آدم...
همونه که می گی...
همونه که می خوای...
اکثرآ (یعنی همیشه) حال و هوای آهنگای روی وبلاگ ، گویای حال و هوای خودم در موقعیت خاصی بوده ، و اینبار هم این آهنگ...( تیتراژ سریال فاصله ها)
بگذریم...
خودم خوب می دونم که تا نیست غیبتی نبود لذت حضور...
می دونم که ان مع العسر یسرا
اینم می دونم که صبر ، سرآغاز یاری خداست...
الانم دارم صبر می کنم! اصلآ هم خسته نیستم از لبخند اجباری!!! ناشکری هم نمی کنم...
من همونم که گفتم : خدایا...من مومنم به اینکه هرکه دلش هوایی تو شد،هوایش را داری...
الآن ولی یه کم دلخورم!
چیه خب؟! خدایا خودت گفتی که فاصله ت تا من کوتاهه...پس چرا از اینجا که من ایستاده م اینقدر تا آسمون راهه؟! من اشتباه وایسادم؟؟؟...حتمآ همینطوره...
دارم چرت و پرت می گم؟! دلم می خواد!!!!!!!!!!!
بازم بگذریم...
یکشنبه 20تیر هم عروسی بهار ایناست...
به من گفت کارتشونُ بذارم اینجا با سانسور!!! توی وبلاگ خودش گفته همه دعوتید! خلاصه که من اینجا مکانشُ سانسور کردم ، اگه کسی پایه ست واسه اومدن یه ندا بده تا اصل کارتُ بفرستم واسه ش :دی
کارتشون
پ.ن 1 : این قسمتُ از متن اصلیه شعر که اون بالا می چرخه حذف کردم :
* چه آسون دل بریدی از دلی که پای تو گیره * که از این بدترم باشی واسه تو نفسش میره *
چون اولآ آسون نبوده و نیست ، می دونم!
ثانیآ دل بریدنی در کار نیست ، اینم می دونم!
ثالثآ هیچوقت بد نبودی..چه برسه به بدتر!!...اینُ تو بدون!
پ.ن 2 : اینم بگم که اصلآ هم حسابش از دستم نرفته...3 ماه و 24 روزه...
پ.ن 3 : هیچی !
فعلآ
خوشتون باشه
تا بعد...