علم و دانش
من دوست دارم

من دلم میخواهد،
خانه ای داشته باشم پر دوست،
بر درش برگ گلی می کوبم،
روی آن با قلم سبز بهار،
می نویسم ای یار،
خانه دوستی ما اینجاست،
تا که دیگر نپرسد سهراب،
خانه دوست کجاست؟!

 

در زمان های بسیار قدیم وقتی هنوز پای بشر روی زمین نرسیده بود

 

فضیلت ها و تباهی ها کنار هم جمع شده بودند . خسته تر و کسل تر از

 

همیشه زکاوت گفت: بیایید با هم بازی کنیم ؛ مثلا قایم موشک . همه از

 

پیشنهاد او شاد شدند و دیوانگی فورا فریاد زد که من چشم می گذارم .

 

از انجایی که هیچ کس نمی خواست به دنبال دیوانگی بگردد همه قبول

 

کردندکه او چشم بگذارد و به دنبال انها بگردد . دیوانگی جلوی درختی

 

رفت و چشم هایش را بست وشروع کرد به شمردن . یک . . . دو . . .

 

سه . . . همه رفتند تا جایی پنهان شوند . لطافت خود را به شاخه ی

 

محبت اویزان کرد ، خیانت داخل انبوهی از زباله پنهان شد . هوس به

 

عمق زمین رفت ، اصالت در میان ابرها پنهان شد ، طمع در داخل کیسه

 

ای که خودش دوخته بود ؛ پنهان شد و دیوانگی همچنان مشغول

 

شمردن بود . هفتاد و نه . . . هشتاد . . . همه پنهان شده بودند جز عشق

 

که مانده بود و نمی توانست تصمیم بگیرد وجای تعجب هم نیست ،

 

چون همه می دانیم که پنهان کردن عشق مشکل است . در همین حال

 

دیوانگی به پایان شمارش رسید ، نود و پنج . . . نود و شش . . . هنگامی

 

که دیوانگی به صد رسید ؛ عشق پرید و در بین نیک بوته ی رز پنهان

 

 شد . دیوانگی فریاد زد که دارم می ایم . اولین کسی را که پیدا کرد

 

تنبلی بود ؛ زیرا تنبلی ، تنبلیش امده بود جایی پنهان شود . لطافت را

 

یافت که بر شاخه ی محبت اویزان شده بود ، دروغ  ته دریاچه ، هوس

 

 در مرکز زمین ، یکی یکی همه را یافت جز عشق . او از یافتن عشق

 

ناامید شده بود . حسادت در گوش دیوانگی زمزمه کرد که تو فقط باید

 

عشق را پیدا کنی و او پشت بوته های گل رز است . دیوانگی شاخه ی

 

چنگک مانندی را از درخت کند و با شدت و هیجان زیادی ان را در

 

بوته ی گل رز فرو کرد ، دوباره و دوباره . با صدای ناله متوقف شد .

 

عشق از پشت بوته بیرون امد در حالی که با دستهایش صورت خود را

 

پوشانده بود و از میان انگشتهایش قطرات خون بیرون می زد . او نمی

 

توانست جایی را ببیند . کور شده بود . دیوانگی گفت : من چه کردم ؟

 

چگونه می توانم تو را درمان کنم ؟ و عشق پاسخ داد : تو نمی توانی مرا

 

درمان کنی . اگر می خواهی مرا کمک کنی راهنمای من شو . از ان روز

 

است که « عشق کور است و دیوانگی همواره در کنار اوست »

 

 


 




 

 


http://gorooh.parsiblog.com/PhotoAlbum/dars2/10e9328c176de902f34269074578f82d.gif

  نوشته شده در روز یکشنبه 87/6/17  ، تعداد


مطالب طلایی - کلیک کنید

آمــار سایت

بازدیــــد امـــــروز : 67
بازدیــــــــد دیـــــــــروز : 484
بازدیـــــــــد کــــــــــل : 866837
تعـــــداد یادداشت هـــــــا : 2732
منوی اصلی

صفحـه اول سایـت

تحقیق هــای قابل ویــرایش

پاورپوینت هـای آموزشـی و درسی

طرح درس هـای برتر معلمان

نظرات و پیشنهادات

فهرست موضوعی یادداشت ها

دانستنیها و اطلاعات علمی
مطالب مربوط به درس و مدرسه
بانک طرح درس دوره ابتدایی
بانک طرح درس متوسطه اول
بانک طرح درس متوسطه دوم
پاورپوینت و اسلاید های درسی
آموزش و ترفندهای کاربردی
تحقیق و مقاله های آموزشی
انیمیشن و محتواهای درسی
آشنایی با موجودات هستی
سوال و جوابهای علمی
سبک زندگی و ارتقا سلامت
لیست آخرین مطالب

پاورپوینت درس 17 فارسی پایه یازدهم: خاموشی دریا
پاورپوینت درس 16 فارسی پایه یازدهم: قصه عینکم
دانلود پاورپوینت جنگ تحمیلی رژیم بعثی حاکم بر عراق علیه ایران در
دانلود پاورپوینت آرمان ها و دستاوردهای انقلاب اسلامی درس 25 تاری
پاورپوینت درس 9 فارسی پایه یازدهم: ذوق لطیف
پاورپوینت درس 8 فارسی پایه یازدهم: در کوی عاشقان
پاورپوینت درس 7 فارسی پایه یازدهم: باران محبت
پاورپوینت درس 6 فارسی پایه یازدهم: پرورده عشق
پاورپوینت علوم پنجم، درس11: بکارید و بخورید
پاورپوینت علوم سوم، درس4: اندازه گیری مواد
پاورپوینت درس 7 فارسی پایه اول دبستان
طرح درس و روش تدریس ریاضی ششم، فصل1: یادآوری عددنویسی
پاورپوینت نکات و سوالات هدیه های آسمان دوم، درس10: خانوادهی مهرب
دانلود طرح درس خوانا قرآن پایه ششم درس آب و آبادانی
طرح درس و روش تدریس ریاضی اول، تم 21: مهارت جمع چند عدد، ساعت و
[همه عناوین(2651)][عناوین آرشیوشده]

http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/riazi/6af5e218c7b634c3d7afd741834f59d2.jpg