چهار شنبه درحالی که بچه های سیمولیشن (3D Simulation) قبل از ما به قزوین رفته بودند هنوز در حال کار روی ربات امدادگر بودیم و معلوم نبود که آیا ما رفتنی هستیم یا نه ؟ چون قبلا در مسابقات ربوکاپ شیراز شرکت کرده بودیم و نتیجه مطلوبی نگرقفتیم مسئولین دانشکده به سرپرست ما خیلی فشار آوردند و او هم تصمیم گرفته بود تا اگر ربات درست حسابی آماده نشد تیم امدادگر را به مسابقات اعزام نکند . خلاصه همه بچه در فکر رفتن و نرفتن بودند که جناب سرپرست آمد و گفت تا یک ساعت دیگه همه هماهنگی ها بین تمام بخش ها انجام شود ، ما میرویم و بهترین نتیجه را میگیریم . وقتی ما این جمله را شنیدیم با انرژی مزاعف کار کردیم و حدود سه ساعت بعد عازم قزوین شدیم . در طول سفر به قزوین ما همه خاب بودیم چون تمام شب را کار کرده بودیم و اضطراب ناشی از نرفتن به مسابقات ربوکاپ ما را خسته کرده بود اما راننده محترم برای رساندن ما تلاش میکردند . من در حومه قزوین و نزدیک دانشگاه آزاد اسلامی که محل برگزاری مسابقات بود از خواب بیدار شدم . زمانی که برای ورود به دانشگاه تلاش میکردیم قرار شد که برویم و از درب دانشجویان وارد دانشگاه شویم . خودرویی که سوار آن بودیم راه افتاد . من صندلی جلو نشسته بودم و سه نفر دیگه از بچه ها عقب بودند . ناگهان صدای بوق یک کامیون مارا متوجه خودش کرد . خدا خیلی به ما رحم کرد . راننده ما بدون راهنما زدن پیچیده بود جلوی یک کامیون . کامیون هم به طرف جدول کنار خیابان منحرف شده بود و با برخورد به جدول ها درحالی که به نظر میرسید میخواد چپه شود ایستاده بود . داخل اتاق Team-Seup : بیشتر تیم های اصلی در این اتاق بودند . تیم هایی که با بودجه های خیلی بیشتر از ما و با پشتیبانی معاونت پژوهشی در مسابقات شرکت کرده بودند . نمی دانم ! زمانی که مراکز آموزش عالی را راه اندازی میکردند به فکر پژوهش نبودند و دانشجویان این مراکز را دانشجو و پژوهشگر به حساب نمی آوردند . به مراکز دیگر کاری ندارم . اما دانشکده ای که مثلا دانشکده شماره یک تهران است چرا ؟؟؟!!؟ چرا هیج بودجه ای برای پژوهش ندارد ؟؟؟ دانشکده ای که بالاترین سطح آموزش را دارد . خوب برگدیم به اتاق تیی ستاپ . اینجا ما تمام مدت روی ربات کار کردیم و تیم ها دیگر را میدیدم که می روند و مسابقه میدهند .ما که با دیدن آنها فقط نکاته یاد می گرفتیم . در طول دو روزی که در این اتاق بودم خیلی چیز یاد گرفتم . یاد گرفتم که حرفه ای ها همیشه هدف دارند و همیشه فکرشان به هدف است . دیدم که آنها چه طوری کار کردند و به نقاط بالایی دست یاقتند . دیدم که آنها اصلا مغرور نیستند و به همه جواب میدهند با هر تیپ و قیافه ای . دیدم که چقدر منظم هستند . دیدم که چقدر در رشته خودشان تلاش کردند تا اطلاعات کسب کنند . خلاصه بگم همنشین آدم تاثیر مستقیم بر رفتار انسان میگذارد . در مسابقات امسال تیم های خارجی زیادی بودند . روی رفتار آنها زیاد دقت کردم . چینی ها هر جا بودند اگر کتاب نمی خواندند حتما یا در حال مسابقه بودند و یا کدها برنامه را تقویت میکردند . تیم آلمان و مکزیک را زیاد ندیدم . بعد از اختتامیه رفتیم شام خوردیم . شام رویایی بود . دانشگاه قزوین سنگ تمام گذاشته بود . بلافاصله بعد از شام رفتیم ربات سنگین و کمر شکن را با کمک اعضای دیگر در وانت گذاشتیم و خودمان عازم تهران شدیم .