جریان انکار امامت، بازگشت به جاهلیّت است. از ذات مقدّس رسول گرامی رسیده و ائمه (ع) امضاء و تبیین کردند که: من مات و لم یعر ف ا مام زمان ه مات م یتهً جاه لیّه (1). این را هم شیعه ها نقل کردند، هم سنّی ها که اگر کسی نداند رهبر زمان او، آن انسان کامل معصوم الهی که ولیّ معصوم از طرف خداست، آن کیست؛ مرگش مرگ جاهلیّت است؛ این اصل اوّل. اصل دوّم: مرگ ،حاصل زندگی است. مستحضرید که در حال مرگ، ما مرگ را می میرانیم، نه او ما را بمیراند! ما فاتحیم، نه او!! ما که از بین نمی رویم؛ ما مرگ را سر می برّیم. مرگ یعنی تحوّل، یعنی تغییر، یعنی نابودی. ما با این تحوّل پابرچین از دنیا به برزخ که رفتیم، دست مردن دیگر به ما نمی رسد. ما مردن را می میرانیم، نه او ما را بمیراند. تعبیر نمکین قرآن کریم این است: کلّ نفس ذائ قه الموت(2)، نه کلّ موت یذوق النّفس!! فرمود: شما مرگ را می چشید و هضم می کنید، نه مرگ شما را بچشد! یک وقت است کسی مادی می اندیشد، افقی فکر می کند؛ نه از آغازش با خبر است، نه از انجامش، همین یأکل و یمش ی ف ی الأسواق است، همین حرفی که خروشچف یک وقتی می زد و می گفت: خدائی نیست (معاذ الله)، وگرنه ما هم می دیدیم. آنکه خیال می کند تمام ابزار علم، علوم تجربی است؛ در حالی که علوم تجربی با همه حرمتی که دارد، نمی است از یم علوم تجریدی؛ او انسان را همین می داند که در تالار تشریح تکه تکه می شود. او چه می داند روح، اندیشه، علم، تجرّد، ملکوت، مجرّد بودن، اقسام تجرّد یعنی چه، علل تجرید چیست، اهداف تجرید چیست! این همین است که اسرائیلی ها هم به وجود مبارک موسای کلیم می گفتند: لن نؤم ن لک حتّی نری الله جهرهً(3). اینها اصاله الحسّی اند، اصاله التّجربی اند و می گویند تا ما خدا را نبینیم باور نمی کنیم. چون معرفت شناسی اینها در تنگنای حس گره خورده است. امّا اگر کسی بداند انسان، ابدی است و هرگز نمی میرد و نخواهد مرد، این آیه را به خوبی می فهمد که خدای سبحان فرمود: شما مرگ را می میرانید، نه او شما را بمیراند. شما یک شربت یا یک لیوان آب را نوشیدید؛ این یک لیوان آب شما را از بین برد یا شما او را محو کردید؟ ذائق مذوق را محو می کند یا مذوق ذائق را؟! ما مرگ را می میرانیم، ما به جائی می رسیم که تحول، دگرگونی، زوال و مانند آن دستش به ما نمی رسد. و آنگهان نور به آفاق دهیم از دل خویش چون به خورشید رسیدیم غبار آخر شد ما جائی می رسیم که دیگر غبار نیست، ما جائی می رسیم که دیگر گرد و امثال ذلک نیست. پس ما هستیم و هستیم و هستیم و هستیم! هیچ مرگ به سراغ ما نخواهد آمد. ما یک دشمن داریم و آن مرگ است، در کشاکش مردن، آن را از بین می بریم و پایداریم؛ کلّ نفس ذائ قه الموت. آن وقت ما که می خواهیم این را بچشیم، این لیوان را بچشیم؛ باید برای ما تشریح کنند که الموت ما هو. این لیوان چیست که ما آن را می چشیم! این یک لیوان آبی که به نام مرگ است، این عصاره زندگی 70، 80، 100 ساله ماست؛ هر جور زندگی کردیم. اگر بار خار است به تعبیر جناب فردوسی، خود ،کشته ای؛ و گر پرنیان است، خود ،رشته ای. غزالی می گوید: نصایح چندین ساله مرا حکیم فردوسی در یک بیت خلاصه کرده است. اینکه ما از فردوسی به عظمت نام می بریم، برای اینکه از حکمای بزرگ شیعه بود. آن روزی که نام مبارک علی بن أبیطالب را اگر کسی می برد، بلافاصله سر از بدنش جدا می شد، این بزرگ حکیم شیعه گفت: درست این سخن گفته پیغمبر است که من شهر علمم، علیّم در است خدا غریق رحمت کند شیخنا الاستاد حکیم الهی قمشه ای را؛ فرمود: اگر فردوسی ماند، روی این اشعار بود، نه روی اشعار رستم و اسفندیار! خود آنها نماندند، چه رسد به این کسی که نام آنها را زنده کرده بخواهد بماند! گفت: اگر فردوسی مانده است، برای این شعرها مانده است؛ برای وطن دوستی مانده، نه به نام چهار پهلوان! میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است انسان در هنگام مرگ این یک لیوان شربت را باید بچشد. این لیوان عصاره میوه درختی است که این 70 سال آبیاری کرده. یا خیلی شیرین است، یا خیلی تلخ است، یا میانه. مرگ، لذیذ ترین حالت برای انسان مؤمن مرحوم کلینی از ائمه (ع) نقل کرد که هیچ لذّتی برای مؤمن در تمام مدّت زندگی به اندازه لذّت مردن نیست. یعنی یک مؤمن، حالا سنّش 100 سال یا 90 سال یا 80 سال یا 60 سال؛ بالأخره او لذائذ فراوانی در دروان نوجوانی و جوانی داشته و دارد. هیچ لذّتی به اندازه لذّت مردن ،نیست! برای اینکه 14 معصوم به بالین او می آیند. این شخصی که حالا پسرانش را نمی شناسد، بستگانش، پرستارانش، پزشکش و هیچ کس را نمی شناسد؛ برنامه دنیائی او تعطیل شده، هیچ کس را هم تشخیص نمی دهد. می بیند دفعتاً کنار بالینش خیلی روشن است، او که این ذوات قدسی را ندیده تا بشناسد، به او معرفی می کنند؛ می گویند: اینکه پیشاپیش همه است، وجود مبارک پیغمبر است. آنکه در کنارش ایستاده است، وجود مبارک علی بن أبیطالب است. مرحوم کلینی می گوید: این را برای همه نقل نکنید، شاید همه نتوانند بفهمند. آنجا محرم و نامحرم حکم دنیا را ندارد؛ آنکه در کنار علی بن أبیطالب ایستاده است، وجود مبارک فاطمه زهراست. او که در کنار مادرش ایستاده است، امام حسن مجتبی است. آنکه در کنار برادرش ایستاده است؛ حسین بن علی بن أبیطالب، شهید کربلاست. ما الآن تمام آرزویمان این است که دستمان به آن ضریح برسد، چه رسد به قبر! اگر خود أبی عبدالله بیاید به بالین ما، مگر شرفی و لذّتی بالاتر از این می شود؟! ... ¤ سخنرانی آیت الله جوادی آملی (مدظلّه العالی) حسینیه ارشاد آمل- ششم بهمن 1385