گویند: شیر و گرگ و روباهی با هم برای صید به بیابان رفتند و یک الاغ وحشی و یک آهو و یک خرگوش صید نمودند، شیر که شاه درندگان است به گرگ فرمان داد: اینها را تقسیم کن.
گرگ گفت : قربان ! الاغ وحشی ، مال شاه (شیر)، آهو مال من ، و خرگوش مال روباه .
شیر از این تقسیم ناراحت شد و با پنجه دستش بر سر گرگ کوبید، و گرگ نقش بر زمین شد، آنگاه شیر به روباه گفت : تو اینها را تقسیم کن .
روباه گفت : قربان ! الاغ ، صبحانه شاه (شیر) و آهو، شام او و خرگوش نهار او، شیر گفت : این قضاوت هوشیارانه را از چه کسی آموخته ای ؟!
روباه گفت : از آن پنجه ای که بر سر گرگ کوبیده شد!!