علم و دانش
شهر هرت

شهر هرت جایی است که رنگهای رنگین کمان مکروهند و رنگ سیاه مستحب

شهر هرت جایی است که اول ازدواج می کنند بعد همدیگه رو می شناسن

شهر هرت جایی است که همه بَدَن مگر اینکه خلافش ثابت بشه

شهر هرت جایی است که دوست بعد از شنیدن حرفات بهت می گه:‌ دوباره لاف زدی؟؟

شهر هرت جایی است که بهشتش زیر پای مادرانی است که حقی از زندگی و فرزند و همسر ندارند

شهر هرت جایی است که درختا علل اصلی ترافیک اند و بریده می شوند تا ماشینها راحت تر برانند

شهر هرت جایی است که کودکان زاده می شوند تا عقده های پدرها و مادرهاشان را درمان کنند

شهر هرت جایی است که شوهر ها انگشتر الماس برای زنانشان می خرند اما حوصله 5 دقیقه قدم زدن را با همسران ندارند

شهر هرت جایی است که همه با هم مساویند و بعضی ها مساوی تر

شهر هرت جایی است که برای مریض شدن و پیش دکتر رفتن حتماْ باید پارتی داشت

شهر هرت جایی است که با میلیاردها پول بعد از ماهها فقط می توان برای مردم مصیبت دیده چند چادر برپا کرد

شهر هرت جایی است که خنده عقل را زائل می کند

شهر هرت جایی است که زن باید گوشه خونه باشه و البته اون گوشه که آشپزخونه است و بهش می گن مروارید در صدف

شهر هرت جایی است که مردم سوار تاکسی می شن زود برسن سر کار تا کار کنن وپول تاکسیشونو در بیارن

شهر هرت جایی است که 33 بچه کشته می شن و مامورای امنیت شهر می گن: به ما چه. مادر پدرا می خواستند مواظب بچه هاشون باشند

شهر هرت جاییه که نصف مردمش زیر خط فقرن اما سریالای تلویزیونیشو توی کاخها می سازن

شهر هرت جایی است که 2 سال باید بری سربازی تا بلیط پاره کردن یاد بگیری

شهر هرت جاییه که موسیقی حرام است حرام

شهر هرت جایی است که همه با هم خواهر برادرن اما این برادرا خواهرا رو که نگاه می کنن یاد تختخواب می افتن

شهر هرت جایی است که گریه محترم و خنده محکومه

شهر هرت جایی است که وطن هرگز مفهومی نداره و باعث ننگه

شهر هرت جایی است که هرگز آنچه را بلدی نباید به دیگری بیاموزی

شهر هرت جایی است که همه شغلها پست و بی ارزشند مگر چند مورد انگشت شمار

شهر هرت جایی است که وقتی می ری مدرسه کیفتو می گردن مبادا آینه داشته باشی

شهر هرت جایی است که دوست داشتن و دوست داشته شدن احمقانه، ابلهانه و ... است

شهر هرت جایی است که توی فرودگاه برادر و پدرتو می تونی ببوسی اما همسرتو نه...

شهر هرت جایی است که وقتی از دختر می پرسن می خوای با این آقا زندگی کنی می گه: نمی دونم هر چی بابام بگه

شهر هرت جایی است که وقتی می خوای ازدواج کنی 500 نفر رو دعوت می کنی و شام می دی تا برن و از بدی و زشتی و نفهمی و بی کلاسی تو کلی حرف بزنن

شهر هرت جایی است که هرگز نمی شه تو پشت بومش رفت مگر اینکه از یک طرفش بیفتی..

شهر هرت جایی است که .......

خدایا این شهر چقدر به نظرم آشناست!!!!!!

شهر هرت جایی است که مهندس کشاورزی روی گاری سیب زمینی میفروشه

شهر هرت جایی است که لیسانس مدیریت نظافت چی میشه

شهر هرت جایی است که مهندس عمران مسافر کش میشه و یه دانشجوی ترم یک واسه پول کرایه بهش توهین میکنه

شهر هرت جایی است که به مهندس کامپیوتر ساعتی 600 تومان میدن

شهر هرت جایی است که به لیسانس روانشناسی که توی آشپزخونه دانشگاه کار میکنه وقتی ته مونده های غذای دانشجوها رو از روی میز جمع میکنه بهش میگن معرفت داشتن به سواد نیست

شهر هرت جایی است که بعد از یه عمر بد بختی وقتی میری سر کار باید انواع توهین و تحقیر رو تحمل کنی اگه اعتراض کنی مساویه با اخراج

شهر هرت جایی است که یه دختر گدای 26 ساله چه اسم قشنگی هم داره(فرشته) کنار خیابون میخوابه و مامورا بی توجه کنارش وایسادن و دارن به یه دخترخانم بخاطر مانتوش گیر میدن

شهر هرت جایی است که برادرت رو تو ایستگاه راه آهن میبوسی پلیس بهت مشکوک میشه که نکنه شوهرت باشه

شهر هرت جایی است که ناظم مدرسه دخترانه میگه: بی سیبیل ها دفتر

شهر هرت جایی است که ناظم مدرسه دخترانه وسط زمستون با شیلنگ آب ،جلوی سر دانش آموزایی که ژل به موهاشون زدن میشوره

شهر هرت جایی است که شهادت یک مرد بیسواد برابر شهادت دوزن تحصیلکرده است

شهر هرت جایی است که دختر نصف پسر ارث میبره آخه یه روز شوهر میکنه

شهر هرت جایی است که دختر بیگناهت رو میکشن و قاضی به ولی دم مقتول میگه اگه نصف دیه قاتل رو بپردازی قصاص میشه ( ماده 209 قانون مجازات اسلامی)

شهر هرت جایی است که پدر بچه های معصومش رو شبانه با چاقو تیکه تیکه میکنه ولی بخاطر اینکه پدر بچه هاست نباید قصاص بشه

شهر هرت جایی است که قانونهای متروک 1400 سال پیش رو اجرا میکنه و اگه اعتراض کنی بر چسب مرتد بهت میزنن.

شهر هرت جایی است که دیه قتل یکی از امور ششگانه است: (ماده 297 قانون مجازات اسلامی)

یکصد شتر سالم و بدون عیب که خیلی لاغر نباشند!!!

دویست گاو سالم و بدون عیب که خیلی لاغر نباشند!!!

یکهزار گوسفند سالم و بدون عیب که خیلی لاغر نباشد!!!

دویست دست لباس سالم از حله های یمن!!!!

یکهزار دینار مسکوک سالم و غیر مغشوش ...!!!

ده هزار درهم مسکوک سالم و غیر مغشوش...!!‍

شهر هرت جایی است که دیه بیضه چپ بیشتر از دیه یک زن است (ماده 435 قانون مجازا اسلامی)

شهر هرت جایی است که اگه پدر مصحلت!!! دونست میتونه دختر صغیرش رو(قبل از بلوغ) به عقد نکاح هر کس که میخواد در بیاره (ماده 1041 قانون مدنی)

شهر هرت جایی است که مرد میتواند هر وقت که بخواهد زن خود را طلاق دهد و استاد حقوق خانواده

اونم یه خانم!! سر کلاس بگه قابل توجه دخترا این ماده رو ملکه ذهنتون کنید(م 1133 قانون مدنی)

شهر هرت جایی است که دانشجوی حقوق اگه بخواد از یه قانون انتقاد کنه تنها جوابی که از استاد میشنوه:

هیسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس

شهر هرت جایی است که .......

عزیزم شهر هرت جای دوری نیست

همینجاست

http://gorooh.parsiblog.com/PhotoAlbum/dars2/10e9328c176de902f34269074578f82d.gif

  نوشته شده در روز دوشنبه 87/6/18  ، تعداد
مشروطیت

صدسال تلاش آزادی

 

ناصر رحیم‌خانی«

جنبش مشروطه خواهی ایرانیان، پویش فکری- فرهنگی گسترده و تکاپوی سیاسی هشیارانه و خردمندانهی پیشینیان ماست در برابر چیره گی خودکامه‌گی، در راه آزادی ملت ایران و پی ریزی بنیاد دولت ملی مدرن

جنبش مشروطه‌خواهی، طلیعه‌ی دگرگونی بنیادی در اندیشه‌ی سیاسی سنتی پیرامون مفهوم و منشاءِ قدرت دولت و آئین حکمرانی است. در اندیشه‌ی سیاسی کهن ایرانی، سرچشمه‌ی «مشروعیت» و «اقتدار» قدرت سیاسی در آسمان است و سلطان یا ظل‌الله، سایه‌ی خداست در زمین. «قدرت مطلقه»ی سلطان نیز از این سرچشمه بر میخیزد. در این دستگاه اندیشه‌گی، «مشروعیت‌ اقتدار» و «مطلقیت قدرت»، و «موروثیت سلطنت» جدائی ناپذیرند

نسبت «سلطان» و «رعایا»، نسبت «خدایگان» و «بنده» است. با انقلاب مشروطیت ایران و برای نخستین بار در تاریخ دیرپای چیره گی خودکامه‌گی و در برابر دستگاه اندیشه سیاسی سنتی، گفتمان نوین مشروطه‌گی شکل می‌گیرد و پرداخته می‌شود

مشروطه‌خواهی و گفتمان مشروطه، بازسازی اندیشه و سامان سیاسی نوین ایران است. در این گفتمان، مفهوم نوین ملت ایران، و آرای ملت ایران، همچون بنیاد قدرت سیاسی و حاکمیت ملی، جایگزین مفاهیم سنتی «منشاءٍ الهی» و «سلطنت مطلقه» می‌شوند. در این گفتمان نوین، «ملت ایران»، پرچم «آزادی، برابری، برادری» را برافراشته در پناه«مشروطیت»، «مجلس شورای‌ملی» و «قانون»، به دوران نوینی از زندگی فرهنگی و اجتماعی- سیاسی گام می‌گذارد. در متمم قانون اساسی گفته می‌شود: «قوای مملکت ناشی از ملت» است. همین گزاره کوتاه و درخشان در بیان حق شهروندی انسان ایرانی، در بیان مفهوم نوین «ملت‌ایران» و «دولت ملی» ایران، بزرگ ترین و مهم‌ترین چرخش دگرگون‌ساز در تاریخ دراز دامن ایران رابه بانگ رسا اعلام می دارد: گذر از آئین حکمرانی خودکامه به نظم نوآئین مشروطه‌گی. ایران در «عداد دول مشروطه صاحب کنستیتوسیون» قرار می‌گیرد

بدین سان و تنها از نقطه همین چرخش دگرگون ساز است که می توان تمامی تاریخ پر فراز و نشیب ایران را با دو دوره از بنیاد جداگانه، باز شناخت. مشروطیت، تاریخ ایران را با دو دوره ی متمایز پیش از مشروطیت و پس از مشروطیت رقم می زند. دگرگونی های فکری - فرهنگی و اجتماعی - سیاسی دوران معاصر را در پرتو درک و فهم مضمون و ویژگی دوران پس از مشروطیت می توان باز شناخت و نیز در متن و امتداد امروزین این دگرگونی هاست که می توان نقش سیاسی کارآ و مثبت در راه دموکراسی، آزادی، پیشرفت و عدالت اجتماعی در ایران کنونی بر عهده گرفت و با جهان معاصر همراه شد

اما مشروطه ایران، یک شبه و آسان بدست نیامد. آشنائی و رویاروئی ایران کهن عصر قاجار با دنیای جدید همراه شد با شکست سنگین نظامی از روسیه. یعنی نخستین ضربه‌ای که بر ما وارد آمد نه در میدان اقتصاد و سیاست و نه در عرصه فلسفه و فرهنگ - که از آنهمه بدور افتاده‌بودیم - بلکه در آغاز ضربه و شکست سنگین نظامی بود در جنگ‌های ایران و روس و گردن نهادن به قراردادهای تحقیرآمیز «گلستان» و «ترکمانچای».

http://gorooh.parsiblog.com/PhotoAlbum/dars2/10e9328c176de902f34269074578f82d.gif

  نوشته شده در روز دوشنبه 87/6/18  ، تعداد
سالگرد کودتای بیست و هشت مرداد ؛ هنرمندان و مصدق

امسال پنجاه و پنجمین سالگرد کودتای بیست و هشتم مرداد ماه سال 1332 است که منجر به سقوط دولت دکتر محمد مصدق شد

                                                                                                                                                                                         بعد از گذشت این سال ها با نگاهی به پشت سر متوجه می شویم که نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران که مهم ترین دستاورد دولت دکتر مصدق بود و همچنین کودتایی که او را از نخست وزیری برانداخت، کمتر به آثار هنری و ادبی راه یافته و اکنون این سئوال مطرح می شود که آیا این رویداد آنقدر که باید رویدادی اثرگذار نبوده که توجه هنرمندان را به خود جلب کند؟ برخی از صاحب نظران معتقدند که این رویداد نه تنها اثرگذار بوده، بلکه به دلیل بزرگ شدن ابعاد شخصیتی دکتر مصدق نزد مردم و همچنین ایجاد شخصیتی اسطوره ای از او، بسیاری از هنرمندان جرات نمی کنند دیگر به سراغ دکتر مصدق و رویدادها و حوادثی بروند که در حول و حوش زندگی او روی داده است و البته دولت هایی که چندان با دکتر مصدق موافق نبودند نیز در این میان نقش به سزایی را ایفا کرده اند که آثار هنری درباره مصدق ساخته نشود. 

هنرهای دراماتیک                                                                                                                                                                                                                 از سقوط دولت مصدق در بیست و هشتم مرداد سال 32 و سپس تبعید او به روستای احمدآباد، حکومت پهلوی اجازه ساخت فیلم و اجرای نمایش هایی با موضوع کودتا را به هنرمندان نمی داد. بعد از انقلاب هم با اینکه تا زمان روی کار بودن دولت موقت و گروه هایی که امروز به نام "ملی- مذهبی" می شناسیم، نام بردن از مصدق کار ناشایستی در جامعه نبود و حتی خیابان پهلوی آن زمان (ولیعصر کنونی) را به نام دکتر مصدق نامگذاری کرده بودند، اما با کناره گیری مهندس مهدی بازرگان از دولت، بار دیگر نام بردن از مصدق در فیلم ها و نمایش ها با محدودیت هایی روبه رو شد. علامه زاده، کارگردان و مدرس سینما، می گوید که محدودیت ها برای نام بردن از مصدق، پس از انقلاب در زمانی بیشتر شد که آیت الله خمینی گفت که مصدق "مسلم" نبوده است: "بعد از آن هرچند که نوشتن و حرف زدن از مصدق ممنوع نشد، اما زمینه هم آن طور که باید برای هنرمندان فراهم نشد که آن طور که می خواهند به مصدق بپردازند. 

 دریافت کامل مطلب                                                                                          


http://gorooh.parsiblog.com/PhotoAlbum/dars2/10e9328c176de902f34269074578f82d.gif

  نوشته شده در روز دوشنبه 87/6/18  ، تعداد
شاعر زمستان

یاد مهدی اخوان ثالث

مهدی اخوان ثالث، از برجسته ترین شاعران معاصر ایران، متخلص به م امید، در سال 1307 در توس نو   ( مشهد) به دنیا آمد و چهارم شهریور سال 1369 در تهران درگذشت.

مهدی اخوان ثالث نخستین دفتر شعرش را با عنوان ارغنون در سال 1330 منتشر کرد.

اگرچه اخوان در دهه بیست فعالیت شعری خود را آغاز کرد، اما تا زمان انتشار سومین دفتر شعرش، زمستان، در سال 1336، در محافل ادبی آن روزگار شهرت چندانی نداشت.

مهارت اخوان در شعر حماسی است. او درونمایه های حماسی را در شعرش به کار می گیرد و جنبه هایی از این درونمایه ها را به استعاره و نماد مزین می  کند.                           

شعرهای اخوان در دهه های 1330 و 1340 شمسی روزنه هنری تحولات فکری و اجتماعی زمان بود و بسیاری از جوانان روشنفکر و هنرمند آن روزگار با شعرهای او به نگرش تازه ای از زندگی رسیدند. مهدی اخوان ثالث بر شاعران معاصر ایرانی تاثیری عمیق دارد.

شعر زمستان در دی ماه 1334 سروده شده است. به گفته غلامحسین یوسفی، در سردی و پژمردگی و تاریکی فضای پس از 28 مرداد 1332 است که شاعر زمستان اندیشه و پویندگی را احساس می کند و در این میان، غم تنهایی و بیگانگی شاید بیش از هر چیز در جان او چنگ انداخته است.

علاوه بر زمستان و ارغنون، از آخر شاهنامه، از این اوستا و در حیاط کوچک پاییز در زندان می توان به عنوان دیگر آثار مهدی اخوان ثالث یاد کرد.

م . امید پس از انقلاب مجموعه تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم را منتشر کرد. آرامگاه م . امید در توس، در کنار آرامگاه فردوسی است،

***

نخستین مجموعه‌شعرِ مهدی اخوان‌ثالث بعد از کودتای 28 مرداد ماه سال 1332، مجموعه شعر زمستان است. بگذشته از اشعاری که پیش‌ از روزهای کودتا سروده شده‌اند، فضای حاکم بر این مجموعه، آمیخته‌ای است از حس‌ تنهایی و حسرتِ روزگاران شیرین بر باد. زمستان فریادکننده‌ی زخم‌های تازه است. رنج مهدی اخوان ثالث در این مجموعه اما، نه برخاسته از تقدیر نوع انسان، که برخاسته از سرگذشت انسانی است که راه به خطایی معصومانه برگزیده و چون چشم گشوده، جز ره‌زنانی که به تاخت دور می شوند، هیچ ندیده است: ”هر که آمد بار خود را بست و رفت، ما همان بدبخت و خوار و بی نصیب”.

زمستان روایت تقدیر انسان عصری ویژه در سرزمینی ویژه است؛ روایتِ تقدیرِ انسانی که گذشته‌ی به‌یغما‌رفته‌ی خود را هنوز پرمعنا می­یابد.

اوج شعر مهدی اخوان ثالث در چنین روزگاری نطفه بست؛ شعر او تبلور فریاد کسانی بود که با کوچکی پیوند نمی‌توانستند و بزرگی‌ دوباره‌ی کوچک‌شده‌گان را نیز باور نداشتند؛ تبلور فریاد کسانی که عقربه‌های آرزوهایشان با چنین جهانی هم‌خوانی نشان نمی‌داد. شعر مهدی اخوان ثالث اندوه همه‌ی جان‌ها و هرزه‌گی‌ خاک جهان را پشتوانه داشت. او به هیچ چراغی دل نبست؛ نه چراغی و نه سواری. پهنه‌ی برآمده از خیال او دورتر از آن بود که دست یافتنی بنماید. مهدی اخوان ثالث از پرنده سوخته‌گی بال‌ها را باور داشت و از انسان بی‌سرانجامی را. چنین بود که روزگار پس‌ از کودتا را هیچ کس‌ چون او نسرود .

دومین مجموعه شعر مهدی اخوان ثالث در سال‌های بعد از کودتای 28 مرداد ماه سال 1332، آخر شاهنامه است. ثالث که در مجموعه شعرِ زمستان با کرک‌ها هم آواز شده بود، در آخر شاهنامه به جهانِ پرتناقضِ خویش‌ باز می‌گردد؛ به جهانی که آدمی در آن از وحشتِ سترونی‌ی زمانه، نخ ‌بخیه‌های رستگاری را در روزگاران کهن‌ می‌جوید: ”سالها زین پیشتر من نیزخواستم کین پوستین را نو کنم بنیاد. با هزاران آستین چرکین دیگر برکشیدم از جگر فریاد: این مباد! آن باد! ناگهان توفان بیرحمی سیه برخاست”. شاعر آخر شاهنامه هنوز دست به سوی یاری خیالی دراز می کند، هرچند نیک می داند که در زمانه‌اش‌ شیفته‌جانی نیست: “شب خامش‌است وخفته در انبان تنگ ویشهر پلیدِ کودنِ دون، شهر روسپی، ناشسته دست و رو. برف غبار بر همه نقش‌ و نگار او”.

از این اوستا، سومین مجموعه شعرِ مهدی اخوان‌ثالث بعد از کودتای 28 مرداد ماه سال 1332 ، آخر شاهنامه‌ای است که قد کشیده است.

در از‌این اوستا، مهدی اخوان‌ثالث از زمانه‌ی خویش‌ فاصله می‌گیرد تا آن‌را آیینه‌ی بی‌فرجامی‌های نوعِ انسان بنگارد. اگر زمستان از سرمای ناجوانمردانه می‌نالد، از‌این اوستا تعبیر سرما است. اگر زمستان مرثیه‌ای بر مرگ یاران است، از این اوستا نوحه‌ای در سوکِ پیشانی‌ی سیاه انسان است. اگر زمستان اندوه برخاسته از پیروزی‌ی تن به‌قدرت سپرده‌گان است، از‌ این اوستا افسوس‌ بی‌مرگی‌ی دقیانوس‌ است؛ پژواک صدای همه‌ی ره‌جویان در همه‌ی روزها؛ صدایی در غارِ بی‌رستگاری: «غم دل با تو گویم، غار! بگو آیا مرا دیگر امید رستگاری نیست؟ صدا نالنده پاسخ داد: آری نیست».

 سال‌های 1341 تا 1349 سال‌های آشفته ایست. در روزگاری چنین آشفته، مهدی اخوان‌ثالث که ساز زمانه را با آوای جان خویش‌ هم‌خوان نمی‌یابد، با زبانی که در آن سماجت و پَرخاش‌ به جای آرامش‌ مأیوسانه و اتکاء‌‌به‌‌نفس‌ نشسته است،

دل‌خوشی‌های خام‌سرانه را هشدار می‌دهد. اکنون تناقض‌های او تناقض‌های خسته مردی است که گاه سر در گریبان دارد و گاه می‌اندیشد هم‌دلی با ره‌روان را باید شعری سرود؛ سرگردانی که گاه فالی می‌گیرد: ”ز قانون عرب درمان مجو، دریاب اشارات مناجات قوم خود را من شعاری دیگر دارم…بهین آزادگر مزدشت، میوه‌ی مزدک و زردشت که عالم را ز پیغامش‌ رهای دیگری دارم”. او نوید می‌دهد که از تنهایی و اندوه دل خواهد کند اگر یاران شهری در خور بیارایند: ”دلم خواهد که دیگر چون شما و با شما باشم … طلسم این جنون غربتی را بشکنم شاید، و در شهر شما از چنگ دلتنگی‌ها رها باشم …که تا من نیز، به دنیای شما عادت کنم، یکچند هوای شهر را با صافی پاکیزه و پاکی بپالایید ‍ ."

شعرِ مهدی اخوان ثالث اما، سر بلند نخواهد کرد: ”چه امیدی؟ چه ایمانی؟ نمی‌دانی مگر؟ کی کار شیطان است برادر! دست بردار از دلم، برخیزچه امروزی؟ چه فردایی”؟ پاسخی نیست؛ تنها باد

زمانه به سویی دیگر می‌وزد؛ چنان به شتاب که مهدی اخوان ثالث دست به تسلیم بلند می‌کند: “اینک بهار دیگر، شاید خبر نداری؟ یا رفتن زمستان، باور دگر نداری”؟ تسلیم مهدی اخوان ثالث در مقابل منادیان بهار اما، چندان نمی‌پاید. سرما‌زده‌گان مرگ زمستان را باور ندارند.

حمله به پاسگاهی متروک در جنگل های انبوه سیاهکل ، تنها آزمون یک روش مبارزاتی بود . 19 بهمن ماه 1349 پایانی بود بر سال ناباوری ؛ آغازی برای آنان که ظهور ” منجیان ” را در طالع جهان دیده بودند . چه حضور تصویر تیرباران‌شده‌گانِ نبرد سیاهکل بر صفحه‌های اول روزنامه‌ها و چه حضور تصویر گریخته‌گان بر پهنه‌ی دیوارها، جز نماد‌های پایان یک دوران نبود. به چشم آرزومندان کسانی به میدان آمده بودند که چشم‌هایشان پُر از ”باغ‌های بیدار” بود. جنبش‌ روشن‌فکری ‌ـ ‌ سیاسی‌ ایران که سال‌ها از ناهم‌خوانی‌ سخن و عمل مدعیان رنج بُرده بود، ناگاه قهرمانانی می‌یافت که پریزادانی بی‌عیب را می‌مانستند؛ قهرمانانی که محک صداقت‌شان خاک جهان را رنگین می‌کرد. حمله به پاسگاه سیاهکل کسان دیگری را به سوی جهان شعر خواند. شاعران قهرمانان خویش‌ را یافته بودند.

اما زمانه‌ی شوق‌زده و حماسه‌ساز در شعر مهدی اخوان ثالث پژواکی نیافت. او خسته‌تر از آن بود که صدایی دل‌مشغول‌اش‌ کند؛ کوچه‌گردی بود که در خویش‌ سفر می‌کرد: ”سحرگاهان که خاک از ماه و از مِهنم نِزم و دَمِ مهتاب می‌خورد دلم گهوارة غمهای عالم از مشرق تا به مغرب تاب می‌خورد”.

روز زخم و تلخی و تنهایی گذشت و جهان به هزار راه رفت. مهدی اخوان ثالث اما، به یاد ساعتِ سقوط در می‌خانه‌ی پُردود و هق‌هق ماند؛ که جهان به چشم گریان او جز هیچ نبود: ‍“هیچیم و چیزی کم اما نیستیم از اهل این عالم که می‌بینید از اهل عالم‌های دیگر هم یعنی چه پس‌ اهل کجا هستیم از عالم هیچیم و چیزی کم”.

 


http://gorooh.parsiblog.com/PhotoAlbum/dars2/10e9328c176de902f34269074578f82d.gif

  نوشته شده در روز دوشنبه 87/6/18  ، تعداد
یاد جلال آل احمد

به روایت سیمین دانشور

به نظر من جلال، پیش‌‌تر یک نویسنده‌ی سیاسی بود و عقاید سیاسی‌اش را از زبان‌ قهرمان‌های‌ش؛ در کسوت قصّه و رمان، بازگو می‌کرد. البتّه مقاله غرب‌زدگی و کتاب در خدمت و خیانت روشنفکران که جای خود دارد. من اگر جای جلال می‌بودم، دُور ترجمه را یک قلم، خطّ می‌کشیدم. تک نگاری‌ها و سفر نامه‌های جلال جزء شاه‌کارهای‌ش هست، با آن دید تیزبین  موشکافی حسرت‌آور. بهترین سفرنامه‌اش خسی در میقات و بهترین تک نگاری‌اش ـ دُرّ یتیم خلیخ ـ جزیره‌ی خارک است. می‌توان گفت جلال با نوشتن اورازان تک نگاری را باب کرد. امّا از داستان‌ها و رمان‌هایش، بهترین کارهای جلال به نظر من مدیر مدرسه و نون و القلم است. یادم است به جلال گفتم نفرین زمین را دست کم دوبار دیگر بنویس و آن‌قدر مستقیم در شکم موضوع نرو.

سنگی بر گوری یک حدیث نفس است که در آن از عوامل داستانی خیلی کم و تنها به عنوان چاشنی استفاده شده است. قهرمان اصلی کتاب، نویسنده است که روایت هم از زبان او است. راوی، با شخص نویسنده، از ابتر بودن خود به طور اغرق‌آمیزی رنج می‌بََرد و در پایان کتاب به «هیچی» ایمان می آورد و «هیچی» را با «هیچی» پیوند می‌زند و از گذشته و آینده و سّنت و غیره خود را خلاص می‌کند (نهیلیسم)؛ در حالی که در آثار جلال به طور کلّی گذشته و حال و آینده با هم میعاد دارند.

قهرمان دیگر کتاب، خواهر نویسنده است ـ که داستان او در «خواهرم و عنکبوت» هم تکرار شده است ـ خواهر سرطان دارد امّا تن به جّراحی نمی‌دهد. چرا تن به جراحی نمی‌دهد؟ از غایت تقوا؟ دکتر که محَرم است. می‌خواهد در این دنیا رنج بکشد تا کفّاره گناهانی را بدهد که هرگز نکرده؟ یا او هم به «هیچی» رسیده؟

قهرمان دیگر، خواهر من هما دانشور است که در بیماری‌های زنان و زایمان تخصّص دارد و او هم به همان «هیچی» می‌رسد که نویسنده رسیده و او هم «هیچی» را با «هیچی» پیوند می‌زند و خود را می‌کُشد. تمام آن روزی که خواهرم نیمه شب‌ش خود را کُشت، وردست دکتر وزیری، در بیمارستانی در کرمانشاه در اتاق عمل، زلزله زدگان را جّراحی کرده بوده‌اند. شبی که جلال و من به کرمانشاه رسیدیم، دکتر با گریه تعریف می‌کرد که چه قدر با هم دست و پا بُریده‌ایم، چه قدر با مُرده مواجه شدیم... چه قدر با پیکر لت و پار شده .. پدری پسرش را کول کرده بوده و آورده بوده. پسر مُرده بوده، امّا پدر به خواهرم التماس می‌کرده که خانم دکتر! حالا نگاهی به او بکن، شاید نمرده باشد!

قهرمان دیگر، زن نویسنده است که کاریکاتوری است خاله زنک از من، و تمام کنجکاوی پرسش کنندگان را همین کاریکاتور برانگیخته. من برای خودم قانون‌هایی وضع کرده‌ام که زندگی را بر خودم و هم‌سفران‌م، در قافله‌ای که می‌گذرد، و یک بار بیش‌تر هم نمی‌گذرد، حرام مکن. تنها در برابر مرگ چاره ناپذیرم که گاه از شقاوت‌ش مبهوت می‌مانم و بر غریزی که زودتر از من به مقصد رسیده، می‌گویم. یکی از قانون‌هایم این است که در برابر هر مشکلی صبر پیشه می‌کنم و مسکوت‌ش می‌گذارم تا به کمک مرور زمان، سنگینی و وزن خود را در ذهنم از دست بدهد. بعد در باره‌ی آن مشکل می‌اندیشم و اگر توانستم آن را حّل می‌کنم، و گرنه با آن کنار می‌آیم و فراموش‌ش می‌کنم. بی‌بچّه ماندن ما که محرز شد و سنگینی و وزنش که در ذهنم فرو کش کرد، این گفته را بارها و بارها در ذهنم مرور کردم که «همه چیز را همگان دارند ـ به جای دانند ـ و همگان هنوز از مادر نزاده‌اند» و آخر سر دختر خواهرم «لیلی» را به فرزندی برگزیدم. امّا قانون دیگرم بی‌اعتنایی به ستم ستم‌کاران است؛ بی‌اعتنایی نسبت به ستم‌شان نه به خودشان. خود ستم‌کاران آدم‌های بدبختی هستند و اگر جزئی وجدانی در آن‌ها بیدار مانده باشد، همان وجدان نیمه خواب، چون خوره روح‌شان را می‌خورد. همه‌ی پرسش کنندگان می‌خواستند بدانند آیا با چاپ کتاب سنگی بر گوری بر من ستم رفته؟ و یا آیا جلال بر من ستم روا داشته ؟ تصّور نمی کنم،  و تازه اگر هم ستمی رفته باشد، متابعت از قانون سّریُ بی‌اعتنایی، نسخه‌ی مجرّبی است. در آخرین تحلیل، در این کتاب نشان داده شده که جلال در موقعیّتی خاص و در حالت روحی خاص، مبتلای من نبوده، خوب نبوده باشد.

جلال غیر از سنگی بر گوری و ولایت اسراییل که به عنوان سفر به ولایت عزرائیل بعد از مرگش چاپ شده، سفرنامه‌های اروپا و روس و امریکا را هم یک‌بار نوشته بود و قصد داشت هر چهار سفر نامه را بار دیگر بنویسد و آرایش و پیرایش کند و به عنوان چهار کعبه (به طنز) به چاپ برساند. ضمنن جلال چندین و چند دفتر  یادداشت روزانه دارد که غالب شب‌ها می‌نوشت. قریب صد نامه هم بود که به همدیگر نوشته بودیم ـ از آغاز آشنایی و عشق تا ازدواج ـ هر وقت از هم دور می‌ماندیم و یکی از ما به سفر می‌رفت. این نامه‌ها را به ترتیب تاریخی جمع‌آوری کرده بودم و در کارتُنی در کتابخانه گذاشته بودم، پس از مرگش نمی‌دانم کدام شیر پاک خورده‌ای به آن‌ها دست یافته بود و ناجوان‌مردانه از لابه لای آن‌ها، هر چه خواسته بود، بُرده بود. پس از چاپ سنگی برگوری به سراغ نامه‌ها رفتم تا با خواندن آن‌ها تلخی بی‌وفایی منعکس در سنگی گوری را با شیرینی وفای مندرج در نامه‌ها جبران کنم، ... امّا مواجه با کمبود آن‌ها شدم. *

* ـ توضیح دانشور:

نامه های گمشده از امریکا سردرآورد. خودم اشتباهی آن‌ها را ضمن چندین کتاب و مقاله، به کتابداری که کتابخانه‌ی جلال را فهرست می‌کرد، اهدا کرده بودم.


http://gorooh.parsiblog.com/PhotoAlbum/dars2/10e9328c176de902f34269074578f82d.gif

  نوشته شده در روز دوشنبه 87/6/18  ، تعداد
<   <<   31   32   33   34   35   >>   >


مطالب طلایی - کلیک کنید

آمــار سایت

بازدیــــد امـــــروز : 20
بازدیــــــــد دیـــــــــروز : 167
بازدیـــــــــد کــــــــــل : 866957
تعـــــداد یادداشت هـــــــا : 2732
منوی اصلی

صفحـه اول سایـت

تحقیق هــای قابل ویــرایش

پاورپوینت هـای آموزشـی و درسی

طرح درس هـای برتر معلمان

نظرات و پیشنهادات

فهرست موضوعی یادداشت ها

دانستنیها و اطلاعات علمی
مطالب مربوط به درس و مدرسه
بانک طرح درس دوره ابتدایی
بانک طرح درس متوسطه اول
بانک طرح درس متوسطه دوم
پاورپوینت و اسلاید های درسی
آموزش و ترفندهای کاربردی
تحقیق و مقاله های آموزشی
انیمیشن و محتواهای درسی
آشنایی با موجودات هستی
سوال و جوابهای علمی
سبک زندگی و ارتقا سلامت
لیست آخرین مطالب

پاورپوینت درس 17 فارسی پایه یازدهم: خاموشی دریا
پاورپوینت درس 16 فارسی پایه یازدهم: قصه عینکم
دانلود پاورپوینت جنگ تحمیلی رژیم بعثی حاکم بر عراق علیه ایران در
دانلود پاورپوینت آرمان ها و دستاوردهای انقلاب اسلامی درس 25 تاری
پاورپوینت درس 9 فارسی پایه یازدهم: ذوق لطیف
پاورپوینت درس 8 فارسی پایه یازدهم: در کوی عاشقان
پاورپوینت درس 7 فارسی پایه یازدهم: باران محبت
پاورپوینت درس 6 فارسی پایه یازدهم: پرورده عشق
پاورپوینت علوم پنجم، درس11: بکارید و بخورید
پاورپوینت علوم سوم، درس4: اندازه گیری مواد
پاورپوینت درس 7 فارسی پایه اول دبستان
طرح درس و روش تدریس ریاضی ششم، فصل1: یادآوری عددنویسی
پاورپوینت نکات و سوالات هدیه های آسمان دوم، درس10: خانوادهی مهرب
دانلود طرح درس خوانا قرآن پایه ششم درس آب و آبادانی
طرح درس و روش تدریس ریاضی اول، تم 21: مهارت جمع چند عدد، ساعت و
[همه عناوین(2651)][عناوین آرشیوشده]

http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/riazi/6af5e218c7b634c3d7afd741834f59d2.jpg