درباره وبلاگ |
بالا بردن سرعت در اینترنت و ثبت سایت یا وبلاگ در سایتهای جستجوگر |
خستهام ، خسته از این دنیای سیاه و سفید قلبم و مردمانی که خاکستری را نمیشناسند ، آبی آسمان را نمیبینند و بر سبز سبزهها میخندد.
خستهام ، خسته از دلبستهگیهایی با رنگ عشق ، با نام عشق و با هر چه دروغین است از عشق . خسته از این چشمهای پر دروغ که پیشهیشان فریب است و رسمشان نیرنگ.
خستهام ، خسته از انتظار بیهوده . خسته از نیامدنها و رفتنها و حتا از ماندنها . خسته از ماندن و بدینسان زیستن.
خستهام ، آری ، خستهام .
پس چرا ای آرامش زیبای هستی مرا در خود غوطهور نمیسازی...
و سایه های وهم با بدنهای کوفته به خانه هامی خزند
و آخرین سوسوی روشنایی خاموش می شود
هر شب یاد تو زیر تک تک سلولهای تنم جوانه می زند
و خاطرات مرا سبز سبز می کند
آنچنان بی تاب می شوم که روحم نیز تب می کند
داغ می شوم ؛ داغ تا سوختن
و دلم برای لحظه های دیدار ؛بی صبر وقرارمی شود
بشنو !تیک تاک ساعت را
آمدن و رفتن ثانیه ها را خبر می دهد
چقدر بی درنگ می آیند و چقدر باشتاب می روند
آیا می خواهند مرا آهسته آهسته از تو دور سازند؟
نه هرگز ! چقدر خیال باطل دارند.
آیا می خواهند ذره ذره این آتش به جانم افتاده را خاموش کنند؟
این خیال باطلی است ...
این سعی بیهوده ای است
یادت همیشه در قلبم سبز است ...
سبز و بارانی!
آنچنان که هر شب مثل یک قوی شناور ؛
بر بستر رودخانه ؛
آرام به رویاهایم باز می گردی !
خدایا تو هم عاشـــــــــــــــــــــق شده ای؟؟
خدایا تا کنون نور عشق به دل تو هم تابیده است؟؟
خدایا تا کنون انتظار عشق کشیده ای ؟؟
خدایا تو هم تا کنون درد عشق کشیده ای؟؟
خدایا تو هم تا کنون اضطراب عشق را کشیده ای؟؟
خدایا تو هم تا کنون به چشمان معشوقت نگاه کرده ای؟؟
خدایا تو هم تا کنون شیرینی عشق را چشیده ای؟؟
خدایا مگر عشق هم یکی از نعمتهای تو نیست ؟؟
خدایا مگر عشق را خودت نیافریدی؟؟
اگر چنین بوده چرا راه عشق را هموار نمیکنی ؟؟
چرا عاشقان باید همیشه رنج و درد و انتظار
را تحمل کنند؟؟
چرا ؟؟؟؟
خدایا میترسم مرا ببخش
نوشته خودم