قبل هر چی میلاد حضرت قائم مبارک.
اون که دیشب پذیرای جمعیتی میلیونی تو مسجد خودش بود.
تازه اونقدر مراسم تولدش مهمون زیاد دعوت کرده بود که زحمت پذیرایی
از یه مقدارشون رو به دوش امام رضا گذاشته بود.
بماند اونایی رو که به خاطرشون به صورت ویژه خودش میرفت پیششون.
همونایی که شاید توان سفر کردن رو نداشتن و خونشون رو با دعاهاشون
نور بارون کرده بودن. تا اگه نوبت به سر زدن از اونا رسید بتونن پذیرای بهترینشون باشن.
دیشب ساعت 4 صبح تو جمکران جای همه عاشقاش خالی بود.
چه شور و حالی چه ابراز محبت هایی. چه اشک های عاشقانه ای.
البته یه عده از خستگی تو حیاط مسجد خواب بودن.
چه صحنه های زیبایی دیشب خلق شد.
پدر و مادری روی زیر اندازشون تو خواب ناز بودن. اما دخترشون اونجا نشسته بود.
تصور کن وسط یه عده که همه از فرط خستگی خوابیدن تا برا اذان صبح سرحال باشن.
دختر به پهنای صورتش اشک میریخت و تسبیح به دست زیر لب ذکر میگفت.
نو عروس و دومادی که با هم قرآن میخوندن.
مرد مسنی که نیمه خواب بود اما با تمام قواش میجنگید که حتی ثانیه های اون لحظات رو
از دست نده. جایی که جسم هم به مبارزه میشینه و ازت فقط لحظه ای خواب میخواد اما
با ارادت میگی نه من همین یه شب رو دارم. نمیخوام به خواب از دست بره.
نشستم گفتم:
||سلام امام مهدی. اول از همه حال خودت چطوره. پذیرایی از این همه آدم.اینکه به تک تک
مناجاتاشون گوش میدی. میدونم الان تو هم تو اوج لذتی. شدی پلی که بنده ها به وسیله تو
رب تو رو یاد میکنن. چی ازین زیباتر که پیغام رسون بنده های پاک به خدای خودشون شدی.||
چه زیبا شبی شده بود که انوار نورانی و روحانی همه جا سوسو میزد.
در آخر.:
بارش رحمت خدا بی وفقه ادامه داره. حالا اگه خیس نمیشی از زیر سایه ظلمت بیا بیرون.
یاحق
سلام
میخوام 100 تا سلام به رمضان کنم.
الهی قربونش برم چه شبای بیداری و پر اشکی.
سلام به تو.
سلامی به خدای بالاسر...!
خدایا اومدم یه بار دیگه بگم شرمنده اون همه کرم و بخششم.
دوست عزیز دوباره رمضان با اون همه طلب استغفارهاش اومد.
خدایا دل پری دارم از این دنیا.از این همه شلوغی و ترافیک و دود و دم.
از این همه نامسلمونیا. از این همه پول پرستای متظاهر.
از تمام بدی ها و از خوب های خاموش و بی رمق.
اللهم عجل لولیک الفرج...!
اومدم توشه یه سال رو یه ماهه ببرم.
اومدم سرم رو بالا بگیرم داد بزنم بگم آهای مردم :
گر خدا بنده نواز است به خلقم چه نیاز است.
میکشم ناز یکی تا به همه ناز کنم.
فریاد بکشم :
خدایا العفو... هذا مقام العائذبک من النار.
(یعنی بار خدایا اینجا، جایگاه بندهای است که از آتش دوزخ به تو پناه برده است)
لبای خشک و ترک خورده روزه دارانت تو رو زمزمه میکنن.
"فرشته های مهربون چشم به راه ماه رمضون
منتظرن تا ببینن بنده های حق تعالی
چطور میگن ذکر خدا
کدوم شبا بیدارن نماز شب میخوانن.
این همه سال خواب بودیم یه عمر تویه چاه بودیم.
بیا یه ماه نخوابیم خودمونو دریابیم.
ببین کجای کاریم شلیم یا استواریم؟
قرآن رو اصلا خوندی یا از خودت میروندی؟
تو قالب شعر گفتم یه وقت نگی نگفتم..."
میخوام آروم در گوش،تو خواننده محترم بگم:
(آن چند روز معدود) ماه رمضان است که قرآن برای راهنمائی مردم
و نشانههای هدایت و فرق میان حق و باطل در آن نازل شده،
پس آنکس که در ماه رمضان در حضر باشد روزه بدارد،
و آنکس که بیمار یا در سفر باشد روزهای دیگری را بجای آن روزه بگیرد،
خداوند راحتی شما را میخواهد نه زحمت، هدف این است که این روزها را تکمیل کنید،
و خدا را بر اینکه شما را هدایت کرده بزرگ بشمرید و شاید شکرگذاری کنید.(185) سوره بقره
پ.ن: یک چشم زدن غافل از این ماه نباشیم شاید که نگاهی کند، آگاه نباشیم.
یاحق
"دیروز شیطان را دیدم. خود نامردش بود
در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود؛ فریب میفروخت. مردم دورش جمع شده بودند،
هیاهو میکردند و هول میزدند و بیشتر میخواستند.
توی بساطش همه چیز بود: غرور، حرص،دروغ و خیانت، جاهطلبی و...
هر کس چیزی میخرید و در ازایش چیزی میداد.
بعضیها تکهای از قلبشان را میدادند و بعضی پارهای از روحشان را.
بعضیها ایمانشان را میدادند و بعضی آزادگیشان را.
شیطان میخندید و دهانش بوی گند جهنم میداد. حالم را به هم میزد.
دلم میخواست همه نفرتم را توی صورتش تف کنم.انگار ذهنم را خواند.
موذیانه خندید و گفت: من کاری با کسی ندارم،فقط گوشهای بساطم را پهن کردهام و آرام نجوا میکنم.
نه قیل و قال میکنم و نه کسی را مجبور میکنم چیزی از من بخرد.میبینی!
آدمها خودشان دور من جمع شدهاند.جوابش را ندادم.آن وقت سرش را نزدیکتر آورد و
گفت: البته تو با اینها فرق میکنی.تو زیرکی و مومن. زیرکی و ایمان، آدم را نجات میدهد.
اینها سادهاند و گرسنه. به جای هر چیزی فریب میخورند.
از شیطان بدم میآمد. حرفهایش اما شیرین بود. گذاشتم که حرف بزند و او هی گفت و گفت و گفت.
ساعتها کنار بساطش نشستم تا این که چشمم به جعبهای عبادت افتاد که لا به لای چیزهای دیگر بود.
دور از چشم شیطان آن را برداشتم و توی جیبم گذاشتم.
با خودم گفتم: بگذار یک بار هم شده کسی، چیزی از شیطان بدزدد. بگذار یک بار هم او فریب بخورد.
به خانه آمدم و در کوچک جعبه عبادت را باز کردم. توی آن اما جز غرور چیزی نبود.
جعبه عبادت از دستم افتاد و غرور توی اتاق ریخت. فریب خورده بودم، فریب.
دستم را روی قلبم گذاشتم،نبود! فهمیدم که آن را کنار بساط شیطان جا گذاشتهام.
تمام راه را دویدم. تمام راه لعنتش کردم. تمام راه خدا خدا کردم.میخواستم یقه نامردش را بگیرم.
عبادت دروغیاش را توی سرش بکوبم و قلبم را پس بگیرم. به میدان رسیدم، شیطان اما نبود.
آن وقت نشستم و های های گریه کردم............."
تورو نمیدونم اما من شاید ناخواسته و البته بعضی مواقع خواسته پای بساطش رفتم.
خریدار انواع اجناسش شدم.میدونی جالبیش چیه؟
اینه که میدونم خدا نگام میکنه. اما گستاخانه بهش میگم خدایا چند لحظه روتو کن اونور.
غافل از اینکه نمیدونم همیشه تو وجودم یه آیینه هست که همه چیز رو منعکس میکنه.
یاحق
Y!Stealth Account Deactivator 1.0 دوستان زیادی در خواست این برنامه ای رو کرده بودند. بارها گفتم که این برنامه کار نمی کنه و قدیمیه. این برنامه تقریبا برای 1 سال پیشه. به اسرار زیاد دوستان این برنامه رو قرار دادم. چون خیلی از سایتها و وبلاگها این برنامه رو با تروجان یا کیلاگر قاطی می کنند .دوستان با توجه به لطف و اعتمادی که به بنده دارند. درخواست کردند لینک سالم این برنامه رو در اختیارشون قرار بدم.شما کافیه یک نگاه به تاریخ آپلود برنامه کنید. متوجه میشید که حدودا یک سال اپلود شده.